تصورات آبگوشتیــــِه یک جنازه

بین پرواز و پرواز و عشق اوج...

تصورات آبگوشتیــــِه یک جنازه

بین پرواز و پرواز و عشق اوج...

تصورات آبگوشتیــــِه یک جنازه

خط خطی کردن مثل یک نقطه سر خط آرامش بخش است،‌ و دیگر هیچ...

آخرین مطالب
آخرین نظرات

توفیق اجباری

دوشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ

کنکور اما...

منم از 2 روز پیش جز کنکوری های سال 94 به حساب میام. خب دیگه این یه توفیق اجباری هست که هر کسی باید توی زندگیش یک بار انجامش بده. چند تا چیز هست که یه خورده داره آزارم میده اونا رو هم دارم سعی میکنم با راه حل های درست حلش کنم که اگه حل نشه باید یه فکرایی براشون بکنم...

هفته ای دو تا سه بار میرم استخر و شنا میکنم تا استقامت بدنیم بره بالا، یه مقدار ورزشم تو خونه صبح ها قصد دارم که بکنم و تغذیه کاملا غیرسالمم رو دارم بیشتر به غذاهای طبیعی تبدیل میکنم... تصمیم دارم چند ماهی دیگه یه دوره خام خواری هم بکنم که اگه خوشم اومد ادامش بدم.

ماه رمضون امسال هم نمیدونم اگه خدا توانش رو بده که روزه میگیرم اگه نشد هم که دیگه...

اما مسئله اصلی درس شده. یکی از مشکلای اصلیم اینه که زیاد پشت هم نمیتونم درس بخونم اما خب همونطوری که میتونم دورو بره 15 ساعت پای کامپیوتر بشینم پس اون رو هم باید  بتونم انجام بدم.

شاید کنکور واسه خیلیا یه چیز تنفر آمیز باشه ولی من همچینم بدم نیومد ازش تو این چند روز. حداقل با هم دیگه داریم کنار میایم فک کنم دوست خوبی هم باشه واسه این یه سال. خب شاید سخت گیر باشه ولی به من که فکر کنم خیلی کمک بکنه. چون تو خیلی چیزا دارم تقویت میشم.

هم از نظر جسمی و هم روحی، شاید چیزی باشه که زیاد دوست نداشته باشم ولی خب دارم یاد میگیرم با چیزایی که دوست ندارم هم باید کنار بیام و ازشون استفاده کنم و لذت ببرم. همینطور دارم یاد میگیرم که باید برنامه منظم داشت و همینطور باید روی یه کار وقت گذاشت حتی اگه علاقه آنچنانی هم بهش نداری تا به هدفت برسی. باید تمرین و تکرار کنی تا همرو با هم داشته باشی. یه حجم زیاد از هر چیزی رو باید داشته باشی.

همین اولش کلی چیزا بهم یاد داده، من دست خطم چون خوب نیست تو سر رسیدم نمینویسم و اینجا سعی میکنم بنویسم چیزایی که یاد میگیرم رو...

شاید تنها چیزی که اذیتم بکنه یه ذره اینه که من همیشه سعی میکردم حال همرو بپرسم ولی الآن وقت نمیشه زیاد چون درگیر درسم بیشتر... البته به فال نیک دارم میگرم اینم که یه مقداری باید توی این روابط هم تجدید نظر بکنم.

شاید نیاز خاصی به من خیلیا نداشته باشن و دیگه وقتی دارم از یه پله بالا میام باید منم رو دلم پا بذارم و منم از اونا بی نیاز بشم. البته شاید نیاز من اونقدرا مبرم نباشه

ولی سخت ترین جنگ با خود آدمه، چون آدم دلش نمیاد یه تیکه از خودش رو بکشه ولی مجبوره...

  • امیــ ـر هَسـ ـتم

نظرات (۲)

  • میلاد رضایی
  • اینو الان دیدم!
    مایه خواستی بگو داداش تعارف نکن اگر از ما کمکی بر میاد!
  • میلاد رضایی
  • البته کامنت بالاییم برای
    http://traum.blog.ir/1393/03/29/%D8%AE%D9%84%D9%82-%D8%A8%D8%AF#comments
    بود! اشتباه اینجا گذاشتم!
    پاسخ:
    من نوکرتم !!!
    خیلی مخلصم! روی چشم... 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی